معماری و سرمایه: گزارشی از یک مواجهه

(قسمت اول)نقدی بر چهار اثر دومین رقابت معماری نکسا

محمدیاسر موسی پور

مقدمه

بازار ساخت‌وساز مسکن در یک دهه گذشته، بستر فعالی برای معماران ایرانی بوده است. از زمان ظهور معماری مدرن در ایران که مصادف با به قدرت رسیدن رضاشاه بوده است[1]، معماری همواره در تعامل با دولت و بناهای عمومی دنبال می‌شده و شاید تا دو دهه اخیر، هرگز به این میزان متکی به سرمایه بخش خصوصی نبوده است؛ اما در سال های اخیر، با قدرت گرفتن بخش خصوصی و هم‌زمان با آن، تشدید روند کالایی شدن فضا، معماران توانسته‌اند عرصه تازه‌ای برای محقق کردن ایده‌های خود بیابند. “دومین رقابت معماری نکسا” که اخیراً پیرامون یک مجتمع مسکونی آپارتمانی برگزار شد، نمونه‌ای از مواجهه این دو قطب، یعنی معماری و بازار مسکن با یکدیگر است و با توجه به مشارکت تعدادی از معماران فعال این سال‌ها، با تأمل بیشتر بر آن می‌توان به خوانش «بخشی» از مناسبات معماری و سرمایه در حال حاضر دست‌یافت.

معماری و بازار؛ مواجهه‌ای انتقادی یا انفعالی

تبدیل‌شدن فضای معماری و مشخصاً مسکن به کالا، موجب شده است تا ارتباط مستقیم مردم و معماران منقطع گردیده و شاهد ظهور یک میانجی به نام “بازار” باشیم که فضا را به معماران سفارش می‌دهد و سپس به مردم می‌فروشد. در این مسیر، بازار همواره در حال پیش‌بینی و تحلیل میل مردم بوده است تا به سمت تولید کالاهایی برود که با سرعت بیشتر و قیمت بالاتر به فروش برسند.

تبدیل دوگانه «مردم و معماران» به سه‌گانه «مردم، بازار و معماران» پرسش از خواست و میل مردم را به پرسشی سوداگرانه نیز تبدیل کرده است. مردم در مقام مصرف‌کننده، به‌مثابه یک “دیگری” فهم شده است که رمزگشایی از میل او به معنای کسب سود بیشتر در زمان کوتاه‌تر است. از همین رو، همواره یک پرسش کلیدی در اذهان چرخیده است: «این دیگری چه می‌خواهد؟» رسوب کردن تفاسیر مسلط از میل مردم در یک نقطه مشترک، به شکل‌گیری چیزی انجامیده است که تحت عنوان «معماری بازاری» شناخته می‌شود: پذیرفتن تام و تمام تفسیر بازار از میل مردم و بازتولید هیستریک آن به‌قصد تبدیل‌شدن به «مطلوب میل دیگری»؛ اما در تقابل با این رویکرد، رویکردی انتقادی وجود دارد که در آن، معماری بازتاب منفعل نیروهای مسلط اطراف خود نیست. بلکه از طریق فاصله‌گذاری و مقاومت کردن در برابر آن، خود را تعریف می‌نماید. گرچه این فاصله‌گذاری و مقاومت، همواره مستلزم نوعی خطر کردن و خارج شدن از قلمروهای امن است.

اگر بازار را یکی از قدرتمندترین نیروهایی بدانیم که در حال حاضر، معماری را احاطه کرده و آن را برای پیروی از میل مصرف‌کننده تحت‌فشار می‌گذارد، صحنه مواجهه معماری و بازار، محمل بسیار مناسبی برای سنجش عیار معماری انتقادی در مبارزه برای ارزش‌های خود است. پرسش اصلی در خوانش این صحنه، این است که “معماری در مواجهه با بازار، چه راهبردی را اختیار می‌کند: «بازتاب انفعالی» و یا «فاصله‌گذاری انتقادی؟»”.

مسئله میان پلاک[2] و مبارزه با جعبه

شرایط اقتصادی و ضوابط شهری در کنار یکدیگر، به شکل‌گیری «جعبه» نه به‌عنوان یک فرم هندسی، بلکه به‌عنوان یک «فرهنگ» در معماری مسکونی ایران کمک کرده‌اند. جعبه‌هایی که میان دو پلاک دیگر و در شصت درصد شمالی زمین، ساخته می‌شوند. تقسیمات داخل خود را بر اساس ضوابط آتش‌نشانی و تأمین پارکینگ، تنظیم می‌کنند و دست‌آخر در برابر هر مداخله فرمال که به کسر از مساحت قابل‌فروش طرح منجر شود، مقاومت می‌کنند.

بنا به این موقعیت، جعبه‌ها بیش از معماری به مهندسی و اقتصاد وفادارند و در اغلب اوقات، معماری را صرفاً در ضخامت ده سانتی‌متری نمای خود قبول می‌کنند. این امر، موجب شده است تا معماران یا تسلیم فرهنگ جعبه شوند و معماری پروژه را تا زمان پرداختن به نمای آن به تعویق بیندازند و یا این که جسته‌وگریخته به دنبال مبارزه با جعبه و یافتن راهی برای دور زدن منطق آن باشند. انفعال معمارانه، در قبال طراحی پروژه‌های آپارتمانی گاهی چنان است که می‌توان گفت بازار معماران را صرفاً به‌قصد تسهیل و تسریع فروش این جعبه‌ها به استخدام خود درمی‌آورد و یافتن راه‌های متفاوت برای رنگ‌آمیزی آن‌ها را روی میز معماران می­گذارد.

به‌این‌ترتیب، اگر «جعبه ‌رنگ‌آمیزی شده» را یک گزینه نیرومند بدانیم که پیشاپیش از سوی بازار همچون یک تقدیر، در برابر معماری نهاده شده است، “رقابت معماری نکسا” که توسط یک گروه توسعه‌دهنده و سرمایه‌گذار کارگردانی شده است، می‌تواند گزارش مختصری از مواجهه انتقادی و یا انفعالی معماری در این آوردگاه ارائه دهد. از همین رو، در ادامه تلاش شده است تا چهار اثر شرکت‌کننده در این رقابت، از این منظر که چه مواجهه‌ای با میل بازار داشته‌اند، مورد خوانش و تحلیل قرار گیرند.

گروه طراحی شیفت: درونی سازی امر عمومی

مهم‌ترین وجه انتقادی طرح پیشنهادی گروه طراحی شیفت، متوجه برنامه[3] پروژه است. به عبارتی در اینجا، معماری به‌جای تمرکز بر چیزی که آن را رنگ‌آمیزی جعبه نامیدیم، تمرکز خود را معطوف به برهم زدن منطق داخلی جعبه نموده است. این امر، به معنای خارج کردن نحو فضاها از منطق مهندسی و به‌جای آن، پیش کشیدن یک برنامه آلترناتیو برای شکل دادن به فضاها و سپس اشغال آن‌هاست. “برنامه آلترناتیو” در اینجا به چه معناست؟ در فرهنگ مسلط ساخت‌وساز مسکن، فضاهای بالاتر از تراز زمین به علت برخورداری از نور مناسب، به واحدهای مسکونی تخصیص می‌یابند و فضاهای عمومی همچون استخر، سالن ورزشی و … در طبقات زیرزمین و در پاره‌ای از موارد طبقه همکف، مکان‌یابی می‌شوند. ازآنجایی‌که فضاهای عمومی تحت عنوان فضای مشاع، قابل‌فروش نیستند، بازار عمدتاً از قبول آن‌ها در طبقات مثبت و کاهش سطح قابل‌فروش سر بازمی‌زند. پیش کشیدن یک برنامه آلترناتیو، به معنای فراموش کردن این منطق مسلط، از طریق برهم زدن توزیع فعالیت‌های عمومی و خصوصی در پروژه است.

در طرح پیشنهادی گروه طراحی شیفت، فضاهای عمومی از زیرزمین‌ها خارج‌شده‌اند و در یک هسته عمودی روی یکدیگر سوار شده‌اند. به‌این‌ترتیب، ضمن به وجود آمدن یک کیفیت تازه، این فضاها نه‌تنها از نور، بلکه از چشم‌انداز نیز برخوردار شده‌اند. از سوی دیگر، این استراتژی سبب شده است تا ارتباط تازه‌ای میان بخش عمومی و واحدهای خصوصی ایجاد شود؛ نوعی مجاورت.

این مجاورت اگرچه در تجارب مختلفی در دنیا آزموده شده است، اما با عرف بازار مسکن در ایران ناسارگار است و همچون فرضیه‌ای مناقشه برانگیز به نظر می‌آید. وجه مناقشه برانگیز این فرضیه نه مربوط به غیرقابل فروش کردن ترازهای مثبت بلکه در ارتباط با تحقق گونه ای از سکونت، در مماس شدن حریم خصوصی و عمومی است در طبقات است.

البته آزمودن این فرضیه مشمول زمان خواهد بود؛ اما اگر بتوان شانسی را برای موفقیت این فرضیه در نظر گرفت، بی شک متکی بر موقعیت بحرانی امر عمومی در ایران است. هسته عمودی در این پروژه، به‌نوعی یک محفظه نیمه عمومی است که امکان یک تجربه عمومی را به‌جای شهر در درون معماری میسر می‌کند. در سال‌های اخیر، با توجه به ناکارآمدی فضاهای عمومی در شهر و همچنین نظارت‌های سخت‌گیرانه‌ای که بر آن‌ها حاکم است، فضاهایی شبه عمومی همچون مال‌ها و مراکز خرید توانسته‌اند با بازتولید ضعیف شده‌ای از تجربه شهری، با اقبال فراوانی روبرو شوند. بخش مهمی از این اقبال را نیز می‌توان با کاهش نظارت و آزادی‌های بیشتر در فضای داخلی مرتبط دانست. در این بستر، طرح گروه طراحی شیفت را می‌توان در ادامه یک روند فرهنگی پیرامون درونی سازی امر عمومی در ایران تعبیر کرد؛ یعنی تأمین امکان یک زندگی عمومی در درون معماری به‌جای فضای شهر. ازاین‌رو، اگرچه این فرضیه ارزش آزمودن و شانس ترغیب دیگر گروه های سرمایه گذاری را نیز دارد؛ اما برای نتیجه‌گیری درباره آن باید صبور بود.

علاوه بر برنامه، در سطح تایپولوژیک نیز، ایجاد خانه‌های ردیفی با حیاط‌های مجزا در طبقه همکف ساختمان، از دیگر فاصله‌گذاری‌های این طرح با فرهنگ بازار است. حیاط بزرگ پروژه به تعدادی حیاط کوچک، خرد شده است و یک کیفیت متمایز از زندگی را در دل یک تایپ آپارتمانی ممکن کرده است. ادغام تایپولوژیک خانه‌های ردیفی و بلوک آپارتمانی، از طریق تغییر در مناسبات یک فضای مشاع دیگر، یعنی حیاط ممکن شده است. تبدیل فضای باز به تعدادی حیاط خصوصی و یک حیاط عمومی و جدا کردن مسیر ورودی سواره و پیاده، به دانه‌های ردیفی موجب شده است تا با دو فرم سکونت موازی شده روبرو باشیم.

بااین‌حال، اگرچه در اینجا نقش‌آفرینی معماری به‌جای رنگ‌آمیزی جعبه بر مداخله در برنامه و دست‌کاری تایپولوژیک آن متمرکزشده است، باید یادآور شد که نیروی انتقادی پروژه در هنگام تصمیم‌گیری درباره نمود بیرونی فرم متوقف‌شده است. فرم چنین پروژه‌ای، می‌توانسته آشکارکننده رابطه مسئله‌دار هسته عمومی و لفاف مسکونی باشد و یا منطق متمایز خانه‌های ردیفی همکف را در تقابل با تایپ آپارتمان دچار تنش نماید و یا بسیاری از امکان‌های دیگر؛ اما ظاهراً نمود بیرونی فرم، استراتژی‌های انتقادی آن را دور می‌زند و مختصات خود را بر مبنای ترکیب‌بندی تعدادی نوار عمودی معین می‌کند که تنها منطق زیبایی شناسانه دارند. ازاین‌رو، می‌توان گفت که فرم بیرونی در این پروژه همان‌جایی است که فاصله‌گذاری انتقادی، جای خود را به مماشات با رنگ‌آمیزی جعبه می‌دهد.